Web Analytics Made Easy - Statcounter

اگر در رابطه تان با کسی احساس می کنید چیزی درست نیست، احتمالاً بیش از حد حساس نشده اید. بنابراین بهتر این است که بتوانید کسانی که در حالی مسموم کردن زندگی تان هستند را تشخیص دهید.

۱- کسانی که زیاد از حد اظهارنظر می کنند

به گزارش روزیاتو، گرچه اینکه عقیده ی خودتان را داشته باشید و پای آن هم بایستید، ویژگی خوبی محسوب می شود، اما بعضی افراد طوری رفتار می کنند که انگار تنها نظر آن ها اهمیت دارد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این دست آدم ها به راحتی پا را از حد خود فراتر می گذارند و شروع به دادن توصیه های نطلبیده به دیگران می کنند. آن ها به ندرت احساسات دیگران را در نظر می گیرند یا نگران این می شوند که مبادا با حرف های خود دیگران را برنجانند.

این افراد ممکن است بگویند که صرفاً به خاطر خودتان حقایق تلخ را به شما می گویند، اما اینگونه نیست. آن ها معمولاً سعی می کنند با استفاده از شما اعتماد به نفس خودشان را بالا ببرند و اگر نمی توانید آن ها را وادار کنید پا از حد خود فراتر نگذارند، شاید بهتر باشد ارتباط خود را با این افراد قطع کنید.

۲- کسانی که غیبت می کنند

بعضی آدم ها گویی نمی توانند دیگران را به حال خودشان بگذارند. آن ها اطلاعات شخصی زیادی درباره ی آدم های زندگی تان دارند و بی صبرانه منتظرند تا آن ها را با شما در میان یگذارند. با این حال، گوش کردن مداوم به شایعات و اخبار جعلی صرفاً شما را درگیر انرژی منفی می کند و روی نگاه تان به زندگی تأثیر می گذارد.

به خاطر داشته باشید که کسی که پیش شما غیبت دیگران را می کند، به احتمال زیاد اطلاعات شخصی شما را هم با دیگران در میان می گذارد. این وضعیت ممکن است باعث شود احساس کنید این شخص صرفاً برای کسب اطلاعات درباره ی زندگی شما و اطرافیان تان با شما ارتباط دارد.

۳- خودشیفته ها

بعضی افراد می توانند موضوع هر بحثی را به سمت خودشان بکشانند. خودشیفته ها معمولاً به دیگران فرصت صحبت کردن نمی دهند و دوست دارند کانون هر بحثی باشند. این افراد اصلاً نگران شما یا چیزهایی که مایل به در میان گذاشتن شان با آن ها هستید، نیستند.

شاید اینطور به نظر برسد که همه این میل طبیعی برای صحبت کردن درباره ی خود را دارند، اما بعد از صحبت با خودشیفته ها ممکن است احساس کنید به لحاظ عاطفی خالی شده اید. آن ها طوری رفتار می کنند که گویی احساسات شما به اندازه ی کافی اهمیت ندارد و بنابراین از این فرصت برای ابراز خود و بالا بردن غرور خودشان استفاده می کنند.

۴- انرژی خوارها

بعضی افراد به گونه ای هستند که می توانند با یک مکالمه ی ساده همه ی شادی و انرژی تان را بگیرند. انرژی خوار معمولاً سعی می کنند با بازی دادن احساسات دیگران به اهداف شان برسند، از احساسات منفی دیگران تغذیه می کنند و می توانند به راحتی روی دیگران مسلط شوند اما قربانیان شان خود متوجه این موضوع نمی شوند.

متأسفانه تشخیص انرژی خوارها می تواند دشوار باشد. اگر همیشه بعد از تعامل با شخص بخصوصی، احساس اضطراب و افسردگی می کنید، احتمالاً مشکلی وجود دارد. برای تشخیص این موصعیت باید نگاه دقیق تری به روابط خود داشته باشید.

۵- کسانی که از کاه کوه می سازند

این افراد متخصص این هستند که از کاه کوه بسازند. زندگی آن ها به یک نمودار سینوسی از احساسات می ماند و آن ها دوست دارند شما را هم با خود در فراز و نشیب های این نمودار همراه کنند. با این حال، این افراد انرژی شما را می گیرند و ممکن است متوجه شوید که در کنار آن ها همیشه محتاط هستید تا مبادا مشکلی ایجاد کنید.

این افراد پای شما را هم به ماجراهای خود باز می کنند و کاری می کنند که احساس کنید وظیفه دارید به آن ها در حل همه ی مشکلات شان کمک کنید. و اگر توقع شان را برآورده نکنید، شما را دوست بدی می دانند و کاری می کنند که احساس بی ارزش بودن کنید.

۶- منتقدهای آبکی

بعضی افراد بیش از حد اظهار نظر می کنند و از همه چیز ایراد می گیرد. اظهارنظر مختصر در بعضی موقعیت ها شاید مفید باشد اما تنها به این شرط که کسی این اظهار نظر را کند که خودش از آن موضوع سررشته داشته باشد. منتقدهای آبکی می توانند درباره ی هر موضوعی اظهار نظر کنند اما بعید است هیچ اطلاعاتی درباره ی آن ها داشته باشند.

این افراد با دادن توصیه های نطلبیده و اظهار نظرهای بی ارزش، اعتماد به نفس شما را پایین می آورند. و اگر آن شخص از اعضای خانواده یا دوستان تان باشد، سخت می شود جدی اش نگرفت.

۷- کنترلگرها

سر و کله زدن با افراد کنترلگر می تواند یک چالش تمام عیار باشد. آن ها معمولاً روی چیزهای کوچک حساس اند و به دیگران دیکته می کنند که باید چگونه رفتار کنند. این افراد معتقدند که همیشه بهتر از شما می دانند و هیچ حق انتخابی برای شما قائل نیستند: یا باید از دستورات آن ها اطاعت کنید یا عصبانیت شان را تحمل کنید.

این افراد با گفتن اینکه چه احساسی باید داشته باشید و چطور باید رفتار کنید، اعتماد به نفس تان را از میان می برند. آن ها به شما فرصت ابراز کردن فردیت تان را نمی دهند و بدون گرفتن موافقت تان، به جای شما تصمیم می گیرند.

۸- کسانی که احساسات دیگران را تحت کنترل می گیرند

این دست افراد فقط به خواسته ی خودشان فکر می کنند و با بی اعتنایی به منافع شما سعی می کنند به هدف خود برسند. آن ها می توانند بسیار کاریزماتیک و در میان مردم محبوب باشند. با این حال، اگر نگاه دقیق تری بیاندازید متوجه می شوید که به ندرت دوست صمیمی ای دارند و نمی توانند با دیگران روابط بلند مدت داشته باشند.

این افراد هر چیزی که بگویید را به نفع خودشان تغییر می دهند و اگر بابت آن جلویشان دربیایید، احتمالاً طوری رفتار می کنند که انگار عقل تان را از دست داده اید. در هنگام تعامل با این افراد سعی کنید تمرکزتان را روی احساسات خودتان بگذارید و به حس و دریافت خودتان اتکا کنید.

۹- همه چیزدان ها

بعضی افراد دوست دارند ثابت کنند که از همه بیشتر می دانند و می فهمند و از هر فرصتی استفاده می کنند تا به دیگران نشان دهند از قبل درباره ی موضوع صحبت آن ها می دانند. آن ها از ایده های جدید استقبال نمی کنند و به راحتی با دوستان شان درگیر جر و بحث می شوند.

این افراد کاری می کنند که احساس کنید حرف جالبی برای گفتن ندارید و همه دانش و اطلاعات تان در برابر تجربه ی وسیع آن ها هیچ است. می توانید به این افراد بی اعتنا باشید، اما اگر متوجه شدید که رفتارشان برایتان آزاردهنده است، احتمالاً وقتش رسیده رابطه ی خود را با آن ها قطع کنید.

۱۰- منفی باف ها

منفی باف ها انرژی منفی زیادی به زندگی تان می آورند. گرچه در سال های اخیر در بسیاری از فیلم ها این افراد را اشخاص جذابی نشان می دهند که حقیقت زندگی را درک می کنند، اما این افراد می توانند برای ثبات روانی دیگران مخرب باشند.

آن ها نمی توانند در هیچ موضوعی نکته ی مثبتی پیدا کنند، حمایتگر باشند یا صرفاً برایتان خوشحال باشند و با همین رفتار می توانند شما را به جنون بکشانند.

منفی باف ها اعتماد به نفس تان را پایین می آورند و باعث می شوند احساس کنید دستاوردهایتان بی ارزش اند و انتظار دارند به شکل بخصوصی رفتار کنید. آن ها دائماً احساس طرد شدن می کنند و از ناامنی روانی رنج می برند، اما این وظیفه ی شما نیست که تروماهای روانی آن ها را حل کنید، بنابراین گاهی لزومی به ادامه ی رابطه با این افراد نیست.

۱۱- کسانی که قهر می کنند

گرچه صحبت و گفتگو کلید داشتن یک رابطه ی موفق است، اما کسانی که قهر می کنند احتمالاً با این امر موافق نیستند. این افراد ترجیح می دهند از ارتباط منفعلانه – پرخاشگرانه استفاده کنند و با شکل گرفتن هر بحثی، تصمیم به سکوت می گیرند. آن ها نمی توانند خشم خود را به شکل صحیح و بالغانه مدیریت کنند و اگر احساس ناراحتی کنند، شخص مقابل شان را «تنبیه» می کنند.

قهر کردن نوعی آزار عاطفی دانسته می شود. این افراد شخص مقابل شان را که احتمالاً مایل است اختلاف را با آرامش حل کند، در موقعیتی قرار می دهند که دیگر نمی داند باید چگونه مشکل را حل کند و احساس بیهودگی می کند.

کانال عصر ایران در تلگرام

منبع: عصر ایران

کلیدواژه: آدم های سمی اعتماد به نفس اعتماد به نفس داشته باشید احساس کنید بعضی افراد اظهار نظر درباره ی آدم ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۴۷۱۱۹۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مهم‌ترین مانع اجرای عدالت، دنیاطلبی و دنیاگرایی است

خبرگزاری مهر-گروه دین و اندیشه-مصطفی شاکری گرکانی: تحقق عدالت، آرمانی است که سابقه‌ای به قدمت عمر بشر دارد و از سپیده‬ ‏دم آفرینش، بشر این عنصر حیاتی را به عنوان یک گرایش باطنی شناخته، به آن روی آورده، درصدد دستیابی به آن تلاش کرده و آن را مبنای قوانین و قضاوت قرار داده است. به واقع که هیچ چیز به اندازه پایمال شدن حق ضعیف و مظلوم برای فطرت بشر زجرآور و نفرت‬ ‏انگیز نیست و هیچ چیز به اندازه بی عدالتی، کینه و دشمنی را در قلب‌ها پدید نمی‌آورد. وقتی به تاریخ می‌نگریم، علت بسیاری از دگرگونی ها، فقدان عدالت اجتماعی در جامعه بوده است و به همین رو تمام مصلحان بشری و انسان‌های آزاده تاریخ با اندیشه و شعار عدالت، حرکت‌های اصلاحی خود را آغاز نموده و یکی از اهداف اصلی انقلاب و تحرکات اجتماعی خود را رفع تبعیض و برقراری عدالت اجتماعی قرار داده اند. انسان‌هایی که مخاطب این حکیمان و مصلحان واقع شده اند، در واقع تشنگان عدالت بودند که سراپاگوش به فرمان و چشم به راه تحقق این بالاترین فضیلت انسانی و گمشده فطرت خود بوده اند.

فراتر از این، عدالت آرمانی دینی و الهی است که تمام پیامبران برای تحقق آن رسالت یافته و بسیاری نیز در راه عدالت جان خود را فدا کرده‌اند. از منظر دین اسلام، قوام حقیقت حیات انسانی به اصل عدالت است و دادگری همانند اصل توحید ریشه در نظام تکوین دارد. بر این اساس پیامبر اکرم (ع) فرمودند: «بِالْعدْلِ قامتِ السّماواتُ و الارْض» یعنی آسمان‌ها و زمین، با عدالت، پا برجا می‌مانند. بنابراین نادیده انگاشتن قسط و عدل، نه تنها با طبیعت بشر مخالفت و مغایرت دارد، بلکه مخالفت با نظام طبیعت است و در مقابل، اهتمام به آن هماهنگی با نظام هستی است.

اندیشه در حقیقت و ماهیت عدل و عدالت ما را به این نکته واقف می‌سازد که عدل دارای جاذبه‌ای فطری است و نزد وجدان عمومی بشریت، ارزش گرانقدر دارد زیرا در سایه عدل، هر کسی به حق خویش می‌رسد، تعدّی و تجاوز از جامعه رخت بر می‌بندد و امنیت و آرامش بر همه جا حاکم می‌شود. به همین جهت مردم، بی‌عدالتی را نکوهش می‌کنند و عدالت را می‌ستایند. این نکته مورد تأیید و توجه پیشوایان دین نیز قرار گرفته است. امام صادق (ع) درباره این حقیقت که بی‌عدالتی عیب و عدالت خوشایند همگان است فرموده است: «از خداوند پروا کنید و به عدالت رفتار کنید، چرا که شما به قومی که عدالت نکند خرده می‌گیرید». به همین سبب است که از آغاز زندگی بشر، همواره ظلم و بی عدالتی روح بشر را آزرده و او را تشنه جهانی عاری از هر تبعیض و تعدی ساخته است. در طول تاریخ، همه افراد و اقشار و جوامع اعم از کوچک و بزرگ، مؤمن و کافر، مرد و زن، حتی ستمکار و ستمدیده، دانا و نادان خواهان اجرای عدالت، این صفت انسانی بوده و از نقض آن متنفر بوده و می‌باشند.

بر این اساس با اندک تأملی در کلمات و بیانات امیرالمومنین (ع) به روشنی این نکته به دست می‌آید که مساله «عدالت و حکومت»، جایگاه خاص و اهمیت ویژه‌ای نزد آن امام بزرگوار داشته است. این دو مقوله به حدی مهم است که اگر تمام تلاش‌ها و مجاهدات علی (ع) را در راه تحقق آن بدانیم سخنی به گزاف نگفته ایم. در همین رابطه و با محوریت نشان دادن ارزش و اهمیت عدالت در حکمرانی بر پایه اندیشه علوی (ع) با حجت‌الاسلام و المسلمین نجف لک‌زایی استاد تمام گروه علوم سیاسی دانشگاه باقرالعلوم و رئیس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی گفت‌وگو کردیم که حاصل آن را در ادامه می‌خوانید؛

* عدالت در اندیشه امیرالمومنین (ع) یک فضیلتی است که اگر حکومت آن را داشته باشد برایش یک امتیاز و ارزش محسوب می‌شود یا اصلاً اساس و ارزش حکومت به برقراری عدالت است و حکومتی که در راه عدالت گام ننهد فاقد ارزش ذاتی است؟

در نهج‌البلاغه و سیره عملی امیرالمومنین (ع) به عدالت توجه بسیار زیادی شده به گونه‌ای که جرج جرداق مسیحی اسم کتابش را این گذاشته که امام علی (ع) صدای عدالت انسانی است. همچنین گفته شده «قتل فی محراب عبادته لشده عدله» یعنی ایشان به خاطر شدت عملش نسبت به عدالت به شهادت رسید لذا در جای جای نهج‌البلاغه می‌توانیم فرمایشات حضرت درباره عدالت را ببینیم ولی من به یک موردش اشاره می‌کنم و آن نامه ۳۱ نهج‌البلاغه است. امام علی (ع) نامه ۳۱ را برای امام حسن مجتبی (ع) نوشتند و چون این نامه از منظر یک پدر برای تمام فرزندان معنوی آن حضرت نوشته شده است با این تعبیر شروع می‌شود که «من الوالد الی المولود» یعنی نامه پدری به فرزند. اگر ما خودمان را فرزند معنوی آن حضرت می‌دانیم مخاطب این نامه هستیم.

*نامه ۳۱ نهج‌البلاغه عدالت را چگونه معرفی می‌کند؟

آنجا حضرت یکسری سیاست‌های کلان و راهبردهای کلان را ابلاغ فرمودند از جمله اینکه می‌فرمایند فرزندم تو خودت را در ارتباط با دیگران میزان قرار بده، هرچه برای خودت می‌پسندی برای دیگران هم بپسند. بعد یکسری مصادیق را ذکر کردند مثلاً فرمودند اگر دوست نداری به تو ظلم شود به دیگران هم ظلم نکن، اگر دوست داری به تو احسان شود به دیگران احسان کن و همینطور موارد دیگری را برشمردند. به همین خاطر عدالت در اندیشه امام علی (ع) یک میزان کلیدی و اساسی و مهم است که مبنای تنظیم روابط ما با دیگران، روابط ما با خودمان، روابط ما با محیط زیست و روابطمان با خدای متعال است.

خدای متعال در ارتباط با ما به عدالت عمل می‌کند، ما هم در ارتباط با خودمان و دیگران و خدا و طبیعت باید به عدالت رفتار کنیم. در حدیث نبوی می‌خوانیم که با عدالت است که آسمان‌ها و زمین بر پا شده است. در قرآن کریم خداوند به پیامبر (ص) دستور می‌دهد «قل امر ربی بالقسط» یعنی بگو پروردگار من مرا فرمان داده به قسط عمل کنم. باز در سوره حدید می‌فرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» یعنی ما پیامبران را به سوی مردم فرستادیم تا آنها مردم را تربیت کنند، تزکیه کنند و مردم بر پادارنده قسط شوند. از این جهت امیرالمومنین (ع) به عنوان تربیت شده رسول اکرم (ص) کسی است که همان مسیر را دنبال می‌کند و همچون رسول مکرم اسلام بر پا دارنده عدل و قسط است. لذا اگر ما عدالت را در ردیف فضائل هم ذکر کنیم بالاترین فضائل است و اگر به عنوان رکن در نظر بگیریم می‌بینیم عدل در اندیشه و مذهب امامیه جز اصول مذهب و جز ارکان تلقی شده است بنابراین از هر منظری نگاه کنیم، چه از منظر فقهی، چه از منظر اخلاقی، چه از منظر اعتقادی، چه از منظر فلسفی و … می‌بینیم عدالت عنصر کلیدی است و باید مورد توجه رهبران و کارگزاران حکومتی و آحاد مردم قرار بگیرد.

*همه مردم به ارزش و اهمیت مساله عدالت اقرار دارند ولی می‌بینیم جوامع بشری و حکومت‌ها در محقق کردن عدالت با مشکلاتی روبرو هستند. به نظر شما مهمترین موانعی که نمی‌گذارد مساله عدالت در یک جامعه محقق شود با توجه به منویات حضرت امیر (ع)، چیست؟

امیرالمومنین (ع) مهمترین مانع اجرای عدالت را در همین نامه ۳۱ دنیاطلبی و دنیاگرایی می‌داند. حضرت می‌فرماید آنچه باعث شده انسان‌ها از صراط مستقیم عدالت منحرف شوند و به ظلم دست بزنند این است که فکر می‌کنند برای دنیا آفریده شدند در حالی که آن حضرت می‌فرمایند فرزندم بدان که تو برای آخرت آفریده شدی. دنیا قرار است مقدمه‌ای باشد و مزرعه‌ای باشد که ما از زندگی کوتاهی که در دنیا داریم برای آخرت خودمان زاد و توشه برداریم و اگر هر کسی اندکی تأملی در زندگی خودش و زندگی امروز در دنیا بکند، اهمیت این فرمایش امیرالمومنین (ع) را متوجه می‌شود که واقعاً هر جا ظلم و بی‌عدالتی صورت می‌گیرد ناشی از این است که آن افراد خیال می‌کنند برای دنیا آمدند و بعد از دنیا آخرتی نیست و الا اگر انسان‌ها به یاد مرگ باشند یاد آخرت و قیامت باشند متوجه می‌شوند اصالت را باید به آخرت بدهند. قاعدتاً کسی که یاد مرگ و قیامت هست دست به ظلم نمی‌زند چون می‌داند یک ایستگاهی هست که باید در آنجا پاسخگو باشد.

*گاهی بین عدالت و مسائل دیگری تزاحم برقرار می‌شود؛ مثل تزاحم بین برقراری عدالت و رعایت مصلحت. به نظر شما در این موارد باید جانب کدام را گرفت و کدام اهمیت بیشتری دارد؟

ببینید، مصلحت یعنی عدالت. اصلاً مصلحت جایی مطرح می‌شود که اگر ما به یک قانونی یا دستوری عمل کنیم موجب ظلم می‌شود لذا می‌گوئیم مصلحت ایجاب می‌کند آن کار را انجام ندهیم. در اینجا تمرین و امتحان مصلحت باید با مساله عدالت انجام شود؛ یعنی هر جا می‌گوئیم مصلحت اقتضا می‌کند باید بتوانیم به جایش کلمه عدالت را بگذاریم و بگوییم عدالت اقتضا می‌کند. لذا نمی‌شود مصلحت مخالف عدالت باشد چون فرض ما فرض تزاحمات است یعنی دو چیز با هم متزاحم می‌شوند و ما آنی که عادلانه‌تر است را بر آنی که مطابق عدالت نیست اولویت می‌دهیم. بنابراین هر جا گفتند مصلحت ایجاب می‌کند، شما باید به جایش کلمه عدالت را بگذارید. اگر باز هم جمله شما درست بود، آن از نظر اسلام مورد قبول است ولی اگر جمله درست نبود آن مطلب مورد قبول اسلام نیست. در واقع مصلحت نیامده است که منافع را توجیه کند و الا منتهی به ظلم می‌شود.

کد خبر 6086156

دیگر خبرها

  • ۸ نکته درباره‌ افکار و خطاهای شناختی/ چطور خشم خود را کنترل کنیم؟
  • محبوب ترین گوشی‌ های میان رده شیائومی سری redmi
  • مهم‌ترین مانع اجرای عدالت، دنیاطلبی و دنیاگرایی است
  • لبخند ساختگی ما را شادتر می‌کند؟
  • محبوب ‌ترین گوشی‌ های میان‌ رده شیائومی سری redmi
  • زندگی سالم و دیندارانه با مشاوره اسلامی
  • شخصیت سالم یا ناسام؛ مساله این است؟
  • کسانی که اعتمادبه‌نفس آن‌ها نمایشی است، این رفتارها را دارند
  • فقط این افراد می‌توانند در دور دوم انتخابات مجلس رأی دهند + جزئیات
  • همه افراد فاقد پوشش بیمه می‌توانند بیمه سلامت دریافت کنند